امروزه به مدد كتابهای
روانشناسی كودك، انواع بازی برای كودكان از بدو تولد وجود دارد كه با توجه
به سن كودكان، این نوع بازیها طبقهبندی میشود، این بازیها حتی برای
كودكان 3 ماهه متفاوت از 4 ماهه است.
با توجه به این مسئله
درمییابیم كه بازی چه نقش مهمی در زندگی كودكان ایفا میكند، به گونهای
كه میتوان بازی را شكل دهنده شخصیت كودك دانست، اگر تحلیل دقیقی بر روی
بازی كودكان در خردسالی داشته باشیم میتوانیم تا حد زیادی شخصیت او را در
بزرگسالی بیابیم. خشونت، كمرویی، عصبی بودن، ترس و وحشت و عدم اعتماد به
نفس در بزرگسالان جزو مواردی هستند كه در بازیهای كودكانه این افراد قابل
كشف است و اگر در همان دوران به كمك كودكان برویم، در بزرگسالی با مشكلات
كمتری روبهرو خواهند شد. از بازی كردن كودك خود جلوگیری نكنید. زیرا در
بازی، كودك توانایی ارتباط جمعی با دنیای اطراف خود را پیدا كرده و قادر به
حل مشكلات كوچك و بزرگ خود خواهد بود.
با توجه به زندگی ماشینی
امروز و خانههایی كه روز به روز كوچكتر میشوند، نیازمند یافتن بازیهای
مناسب در آپارتمانها هستیم. هرچند هیچ كدام از این نوع بازیها جایگزین
بازی در فضای باز نمیشود روانشناسان معتقدند اثرات بازیها در فضای باز به
مراتب بیشتر از بازیها در فضای بسته است. متاسفانه امروزه بازیهای
كامپیوتری چنان دنیای كودكان را اشغال كرده كه از هر گونه بازی فكری و بدنی
بازماندهاند و مانع ارتباط جمعی كودك میشوند. یكی از اثرات بد بازیهای
كامپیوتری چاقی مفرط كودكان است كه به علت نشستن مداوم در مقابل تلویزیون
یا كامپیوتر به وجود میآید. بعضی از بازیهای كامپیوتری كه جنبه فكری و
سرعت عمل دارند در زمانهای محدود برای بچهها مناسب هستند ولی استفاده بیش
از حد از این بازیها نه تنها كمكی به آنها نمیكند بلكه تا حدی باعث عصبی و
كم حوصله شدن كودكان نیز میشود، به همین دلیل استفاده از این باز یها
باید كنترل شده و در زمانهای خاصی باشد.
بازی كردن كودكان به رشد
اجتماعی و عاطفی آنها كمك میكند. كودك با دنیا واقعی، زیبایی و زشتیهای
آن آشنا میشود و كمكم می آموزد كه با همیاری و مشاركت كارهایش را پیش
ببرد. كودك با بازی كردن، میآموزد كه مسئولیتپذیر باشد و راههایی برای
بروز بیان اعتقادات و احساسات خود مییابد.
دكتر رابرت وایت میگوید: «بازی برای همه افراد كاری شادی آفرین است ولی برای كودكان علاوه بر شادی بخش بودن عملی جدی محسوب میشود.»
بنابراین بازی كردن كودكان
را به هیچ عنوان نمیتوان وقت تلف كردن دانست، زیرا بخش مهمی از آینده كودك
با بازی كردن شكل میگیرد و استعدادهای نهفته و پنهان او، فرصت شكوفایی
مییابند. كودك با رعایت مقررات، رقابت، پیروزی و شكست، مبارزه با ترس و
خجالت، مسئولیتپذیری و شكست، مبارزه با ترس و خجالت، مسئولیتپذیری و
مشاركت آشنا میشود و بدین طریق موجب «برونگری» كودك و تقویت حواس و
افزایش توانمندیهای او میگردد.
نكته مهم در بازی كردن،
توجه به روحیات كودكان است و بازیها باید متناسب با این روحیات انتخاب
شود. به طور مثال كودكی بیش فعال و پرانرژی است، این كودك حداقل به یك یا
دو بازی پرتحرك در روز احتیاج دارد، در غیر این صورت، انرژی كودك انباشته
شده و موجب بروز مشكلات رفتاری در او میشود. بنابراین در انتخاب بازی باید
به میزان سلامتی، بهره هوشی، جنسیت، خلاقیت، شرایط روحی و فرهنگ خانواده
توجه كرد.
والدین باید برای بازیهای
روزانه كودك خود برنامهریزی داشته و به بازی آنان جهت دهند. مثلاً قرار
دادن حداقل یك بازی آموزشی در روز برای كودك الزامی است. كودكی كه از سه
سالگی تحت تعالیم پدر و مادر خود به بازی كردن درست و هدفمند بپردازد در
هفت سالگی از لحاظ ذهنی، درسی، برخورد اجتماعی و گروهی از سایر همكلاسیهای
خود بالاتر بوده و این بازیها به او كمك خواهد كرد تا از نظر درس بخصوص
در یادگیری زبان دوم و ریاضیات عملكرد مناسبی داشته باشد.
با بازی كردن میتوانیم
چنان به كودك خود نزدیك شویم كه او ما را مثل دوست خود بداند. والدینی كه
در كودكی فرزندشان، زمانهایی را به بازی با آنها اختصاص دادهاند، مشكلات
كمتری در سنین نوجوانی با آنها داشتهاند، زیرا در نهان كودك، اعتماد به
پدر و مادر شكل گرفته و در سن نوجوانی هم قادر به برقراری ارتباط با والدین
خود هستند.
از بازیهای مهم و اساسی
كودكان، بازیهای تخیلی است كه به رشد و خلاقیت كودك كمك بسیاری میكند،
این گونه كودكان خلاق در بزرگسالی میآموزند كه در مواجه با مشكلات سوار
برابر خیال شده و راهحلهای فوقالعادهای بیابند. كودكانی كه در كنار این
بازیهای خلاق، بازیهای آموزشی نیز دریافت كردهاند راهحلهای واقعیتری
مییابند، در نتیجه خلاقیت و عملكرد صحیح، از كودكی در عمق وجود آنها جا
میگیرد. كودكانی كه خلاقیت قوی دارند، اغلب كسانی هستند كه قادر به سرودن
شعر، نواختن ساز یا نقاشی كشیدن هستند و این افراد در بزرگسالی نیز به به
یك موسیقیدان، نقاش، خطاط، كارگردان یا نویسنده خوب تبدیل میشوند.
یكی دیگر از بازیهایی كه
به شكلگیری شخصیت كودك كمك میكند، بازیهای تقلیدی است. كودك در این
بازیها میآموزد كه نقش فرد دیگری را بازی كند(مثلاً نقش پدر و مادر،
معلم، خاله و...) ایفای این نقشها در مرحله اول، دقت و نكته سنجی كودك را
برای بهتر بازی كردن بالا میبرد و در مرحله بعد به او یاد میدهد كه خود
را به جای دیگران گذاشته و شرایط آنها را درك كند.
در بازی كردن سن كودك
خود را فراموش نكنیم، او قرار نیست كه هر چیز را به طور كامل و صحیح انجام
دهد. پس از محدود كردن او در بازیها بپرهیزید، همچنین از خط دادن بیش از
حد، به گونهای كه كنترل بازی در دست شما قرار بگیرد خودداری كنید.
اسباببازیهای گران،
خلاقیت كودك را افزایش نمیدهد! كودك هرگز به قیمت یك اسباببازی نگاه
نمیكند، حتی ممكن است جذابیت بازی كردن با یك تكه چوب برای او بسیار بیشتر
از اسباببازی گران قیمت و ارزشمندی باشد كه شما خریدهاید. در خرید، پیش
از هر كاری به ایمنی اسباببازی و سپس عملكرد آن دقت كنید. اما در نظر
داشته باشید كه مهمتر از هر چیز برای كودك، بازی كردن با بزرگترهاست. در
آن حالت هر اسباببازی ای برای آنها جذاب خواهد بود، حتی اگر این
اسباببازی یك ماهیتابه باشد! مهم این است كه فضای بازی كودك دلپسند و شاد
باشد.
اهمیت و ضرورت بازی برای كودكان
مهم
ترین مشغولیت كودك در زندگی بازی است. كودك در جریان بازی و در یك زمان
پرورش فكری، عاطفی جسمی و اجتماعی می یابد و آنچه او از طریق بازی بدست می
آورد به طور مثبت كسب می كند زیرا اساس آن تجربه است این تجربه ای است كه
از طریق عضلات و حواس خود كودك، به دست آمده است. بازی بكی از مهمترین
موضوعات تربیتی است كه بسیار مورد توجه روان شناسان و علمای تعلیم و تربیت
قرار گرفته است با آنكه از زمان (میشل متنی) فیلسوف و مربی بزرگ فرانسه در
دوره رنسانس مورد توجه خاص قرار گرفته است ولی در هیچ عصری باندازه زمان ما
بازی مورد مورد مطالعه و تحقیق دقیق روان شناسان واقع نشده است. تحیقات
جدید نشان داده است كه بازی تاثیر بسیاری در رشد بدنی و ذهنی كودكان دارد.
بدن تنها وسیله ای است كه كودك بوسیله آن می تواند جهان خارج را توسط حواس
مختلف درك كند.
بازی وسیله طبیعی كودك برای بیان و اظهار «خود» است.
(آلفرد آدلر) روان شناس معروف می گوید كه «هرگز نباید به بازیها به عنوان
روشی برای وقت كشی نگاه كرد».كاینست اظهار می دارد كه بازی كردن برای كودك
مساوی است با صحبت كردن برای یك بزرگسال. بازی و اسباب بازی، كلمات كودكان
هستند». اریكسون می گوید:« بازی عملكرد خود است. كوششی جهت هماهنگ كردن
فرآیندهای جسمی و اجتماعی با خویشتن.»
بازی، روش طبیعی شركت كودكان
در فعالیتهایی است كه سرانجام سبب كسب مهارت و ورزیدگی برای مقابله با
مشكلات زندگی می شود كودكان از طریق بازی احساسات، ناكامیها و اضطرابهای
خود را بیان می دارد. همه كودكان فارغ از رنگ پوست و مو یا تعلق به نژاد و
قوم خاص در هر كجای دنیا كه باشند بازی می كنند فعالیت بازی در واقع تلاش
كودك برای كنار آمدن با محیط است كه از این طریق او خود را می یابد و دنیا
را درك می كند.
پیاژه به این نكته اشاره می كند:«بازی اساسا یكی
ساختن واقعیت با خود است اگر بتوانیم بازی كودك را درك كنیم مسلما قادر
خواهیم بود كه افكار و عواطف آنها را بشناسیم. بازی وسیله خوبی برای
درمانگر است برای درك بیشتر دنیای كودك»
به خاطر اهمیت بازی در
زندگی انسانها به ویژه كودكان روانشناسان از دیرباز آن را مورد توجه قرار
داده اند ولی به سبب ماهیت پیچیده ای كه دارد هنوز كاملا شناخته نشده است و
در مورد تعریف آن بین روان شناسان اختلاف نظر وجود دارد لذا هر یك از آنان
بازی را از جنبه های مختلف آن مورد توجه قرار داده و ملاكهای متفاوتی را
برای تعریف بازی به كار برده اند.
درمورد اهمیت بازی به طور خلاصه می
توان گفت كه از راه بازی می توان ضوابط و مقرراتی به كودك آموخت و
ناسازگاریهای اور ا می توان اصلاح كرد. نابسامانی های او را سرو سامان
داده و به راه عقل و اندیشه و پذیرش انظباط انداخت.
تعریف بازی:
همه
محققان علوم تربیتی بر این عقیده هستند كه تعریف قطعی و دقیقی برای بازی
وجود ندارد. شاید یكی از دلایل آن این باشد كه همیشه بازی با كار آمیخته
است و آنچه را ما كار می دانیم احتمالا با طرز تلقی دیگر بازی نامیده می
شود و بر عكس دانشمندان مسال تربیتی ملاكهای متفاوتی را برای تعریف بازی
ارائه كرده اند یكی از ملاكها این است كه بازی را فعالیتی، بی هدف بدانید
یعنی فعالیتی كه هیج نوع نفعی برای فرد ندارد و هدف آن در خود آن است به
دنبال این نظر «كارل گروس» دانشمندی كه در زمینه روانشناسی كودك در مورد
بازی بررسی های جالبی دارد و برای اولین بار به جنبه كنش بازی در بین سایر
فعالیتها توجه كرده، معتقد است كه بازی یك نوع كنش تمرینی مقدماتی و كمك
كننده برای فعالیتهایی كه فرد در آینده می خواهد انجام دهد.
«كارل
بوملر» اصل لذت را به عنوان ملاك تعریف بازی قبول می كند.. اصل لذت را در
برابر اصل واقعیت قرار می دهد بدین معنی كه كودك در ابتدای مسیر تحول خود
از اصل لذت پیروی می كندو بعدها از اصل واقعیت تبیعیت می كند بدون آنكه اصل
لذت كاملا از بین برود. پیاژه روان شناس سوئیسی بازی را تحت عنوان یكی
ساختن واقعیت با خود تعریف میكند و برای شناخت بازی آن را با كار مقایسه
كرده و برای تمیز این دو نوع فعالیت انسانی 5 ضابطه بر شمرده است:
1- بازی فعالیتی است كه هدفش در خود آن نهفته است در حالی كه هدف كار در خارج آن قرار دارد.
2- بازی فعالیتی است كه انجام آن موجب خشنودی و خوشحالی بازی كننده می گردد در حالی كه كار ضرورتا خوشایند نیست.
3- بازی فعالیتی است كه فرد آن را اختیار می كند در حالی كه كار خاصیتی اجباری و الزامی دارد.
4- بازی از قید سازمان آزاد و رهاست در حال یكه كار معمولا با سازماندهی همراه است.
5- بازی از كشمكش و پرخاش دور است حال آنكه ماهیت كار گرایش آشكاری به سوی كشمكش و پرخاش است.
البته
شاید در موردبازیهای آموزشی و انفرادی كودكان، بتوان پنج معیار ذكر شده
پیاژه را صادق دانست ولی در پاره ای از بازیها مانند بازیهای تقلیدی و
نمایشی ، نگرانیها و اضطرابهای كودكان به روشنی قابل مشاهده است.
اگر
ورزش را با پنج معیار بسنجیم به این حقیقت می رسیم كه انواع ورزشها دارای
خصوصیات و صفات مشتركی هستند. اكثر ورزشها نوعی سازمان را ایجاب می كنند و
اطفال در ورزش مجبورند از قواعد و مقررات خاصی پیروی نمایند و نمی توان آن
را جز بازی به معنی وسیع كلمه شامل انواع ورزشها، مشغولیتها، اسپرتها و
تفریحات است و به معنی دقیق شامل فعالیتهایی است كه عاری از هدف خارجی
بوده. اختیاری، دلپذیر و فاقد سازمان می باشد. بنابراین می توان گفت "گرگم
بهوا ، قایم موشك و عروسك بازی، ساختمان سازی و ... بازی به معنی واقعی
است.
وحید رواندوست استادیار سابق دانشگاه شهید بهشتی در تعریف بازی
می گوید: «بازی عبارت از هر نوعی فعالیتی است كه برای تفریح و خوشی و بدون
توجه به نتیجه نهایی صورت می گیرد. انسان به طور داوطلبانه وارد این
فعالیت می شود و هیچ نیروی خارجی یا اجباری در آن دخیل نیست».
با توجه
به تعاریف و نظرات گوناگون در مورد بازی، تعریف بازی اینطور در ذهن من شكل
گرفت كه:«بازی به مجموعه فعالیتهای ذهنی و عملی گفته می شود كه كودك برای
ارتباط با دنیای خارج از روی میل و اختیار انجام میدهد.
نقش بازی در رشد شخصیت كودكان:
- رشد هوشی:
یكی
از فرضیه های روان شناسی این است كه بازی رشد هوشی را تسریع می كند در
تایید این فرضیه نتایح پژوهشها نشان می دهد كودكانی كه فاقد هر گونه اسباب
بازی می باشند و یا امكانات اندكی برای بازی دارند، از لحاظ شناختی از
همسالان خود عقب تر هستند. علاوه بر این فرزندان خانواده های كم در آمد
نسبت به كودكان طببقه متوسط كمتر در بازیهایی كه بهش كل «نقش بازی كردن»
انجام می شود شركت می كنند. بنابراین بعضی از روانشناسان معتقدند یكی از
دلایلی كه كودكان طبقه كم در آمد پس از ورود به مدرسه با مشكلات یادگیرری
روبرو می شوند این است كه كمتر بازی می كنند بازیهای آنان چندان پیچیده
نیست و نسبت به بازیهای كودكان طبقه متوسط از تنوع كمتری برخوردار است. اگر
بپذیریم كه بازی برای رشد هوشی اهمیت دارد در این صورت آشنا كردن كودكان
با بازی یكی از عواملی است كه رشد شناختی را تسهیل می كند.
«فیلیپس
لون استیامن» كه یكی از مبلغان مزایای بازی است برنامه هایی ترتیب داد تا
كودكان خانواده های كم درآمد به اسباب بازی دسترسی پیدا كنند به مادران نیز
آموخته شد كه چطور با فرزندانشان و اسباب بازی آنها بازی كنند در این
برنامه اسباب بازی وسیله ایست برای تحریك كلامی و روابط محبت آمیز رشد
شناختی را تسهیلل می كند شاید نتایج موفقیت آمیز این برنامه بیشتر ناشی از
این جنبه باشد تا صرف وجود اسباب بازیها.
به طور كلی كودكان پیش
دبستانی بیشتر از راه حواس و یا بهتر بگوییم توسط ارگانیسم (خود) یاد می
گیرند تا از تفكر منطقی. هر چند حواس مبنای فیزیولوژیك دارند اما بازی
بهترین مربی كودكان به شمار می رود. به علاوه بازی مهارتهای كودكان رادر
نگاه كردن، انطباق چشم و دست، شناختن اشیا، درك فاصله ها- فهمیدن مفاهیم
مربوط به خود، بوها و مزه ها و مانند آن راافزایش می دهد تمامی این
فعالیتها می باید ضمن بازی به گونه ای غیر مستقیم آموخته شوند.
عملكرد
كودكان از طریق اعمال روانی- حركتی برای رشد و تكامل ذهنی آنان امری حیاتی
است كودك بكی گیرنده طبیعی جستجوگر و كاشف و یك پردازش كننده اطلاعات است.
اما باید امكاناتی برایش فراهم شود تا بتواند به اعمال یادگیری بپردازد با
اشیا تعامل كند و حواس خود را ورزش دهد تا بتواند بر اساس توانائیهای
بالقوه و قابلیت خود برای سازمان دادن به تجاربش، دنیای خارج را در ذهن خود
بسازد بنابر این هرچه كودك یادگیرنده فعالتر باشد بیشتر یاد می گیرد و هر
اندازه بیشتر یاد بگیرد هوش او بیشتر رشد می كند و هر اندازه كه هوش او
بیشتر رشد كند بیشتر یاد خواهد گرفت. بازی واسطه یادگیری است. كودك در
هنگام بازی، آزادانه آزمایش می كند و بر اساس نتایج آزمایش خود تجربه كسب
می كند و از طریق بازی تجربیات خود را درونی می كند برای مثال كنجكاوی
درباره آهنربا در پنج سالگی نگرش علمی را برای سالهای بعد می پروراند و یا
به خوبی مطالعه جاذبه زمین- سیاره های در حال حركت و مشابه آن است.
كودكان ازطریق بازی به 3 نوع یادگیری اساسسی دست می یابد:
1- یادیگری در باره خود به انظمام رشد خودپندار مثبت و احساس شایستگی.
2- یادگری درباره دیگران و جهان پیرامون و توانایی توسعه آگاهی خود نسبت به دیگران.
3- یادگیری
حل مسائل:كودك نیاز دارد اظهار نظر كندو كاوش نماید برای مثال هر كودكی
نیاز دارد كه از چگونگی كار آنها آگاهی می یابد و زمانی كه به كمك نیاز
دارد می تواند از دیگران كمك بگیرد بنابراین می توان نتیجه گرفت كه دو عامل
استعداد(فرصت و امكان یادگیری) و راهنمایی درست برای خوب یاد گرفتن ضرورت
دارد در بازی كودك فرصت پیدا می كند تا نیروهای بالقوه خود را به نیروهای
بالفعل تبدیل كندو تحت راهنماییهای مناسب بر یادگیری خود بیفزاید.
بازیهای
ذهنی مثل شطرنج بازی، حل جدولها و یا مسائل ساده حساب كه باعث رشد هوش،
استدلال و شخصیت اطفال می گردند. در بازیهای ذهنی كودك مجبور به فكر كردن،
استدلال كردن و حل كردن مسائل هستند.
به طور كلی می توان گفت كه
نخستین پیروزی بزرگ انسان در یادگیری، كسب مهارت در به كار بردن حواس می
باشد و كودك در بازی از طریق لمس كردن، دست مالیدن، بكار انداختن حواس
بخصوص بساوائی، چشایی و بویایی حواسش را رشد و توسعه می دهد.
كودك
از طریق بازی در واقع می تواند خود را بشناسد كه نقاط ضعف و قوت او چیست؟
آیا فرمانده است یا فرمانبر؟ تابع است یا متبوع؟ آرام است یا شلوغ؟ حالت
تهاجم دارد یاتسلیم؟ همچنین بسیاری از صفات و خصوصیات كودك مثل شجاعت یا
ترس یا مهر و خشم و ابتكار از طریق بازی است كه كشف می شود.
- رشد اجتماعی
بازی
در رشد اجتماعی كودكان تاثیر چشمگیری دارد. كودكان اغلب برای اولین بار از
راه بازی گروهی به ارزش كوذكان دیگر كه بدون آنان بازی مقدور نیست پی می
برند آنان یاد می گیرند كه چگونه از طریق بازی یكدیگر را قبول داشته باشند.
درباره قوانین بازی توافق كنندو گروهی به بازی بپردازند. مفهوم همكاری،
پیروزی بر گروه رقیب، شكست، همچشمی و برتری طلبی اغلب در بازیهای جمعی و
گروهی به رشد لازم می رسد. از طرف دیگر كودك در ضمن بازی با رفتار
بزرگسالان و نقشی كه خود او در آینده باید ایفا كند آشنا می شود و قدرت
جسمانی-كلامی، ذهنی و استعداد خود در برقراری ارتباط با دیگران را گسترش می
دهد.
از بعد رشد اجتماعی، تعامل در بازی با دیگر كودكان، كودكك را
قادر می سازد تا تصورش را از خود و دیگران به صورت عام رشد دهد. كودكی كه
بازی می كند نقش خود را به طور مرتب تغییر می دهد و مجبور می شود چشم انداز
خود را نیز تغییر دهد. در بازیهای گروهی كه دراین مقررات و قواعد است
بازیكن باید نقش دیگر بازیكنان را بداند- همانطور كه نقش خود را می داند-
همچنین باید توانایی بر عهده گرفتن نقش دیگران را در خود رشد و توسعه دهد.
كودك شروع به ارزیابی توانایهای خود در مقابل دیگرن می كند و هویت یا تصور
از خود را بهبود می بخشد. بچه هایی كه بازی می كنند بیش از هویت خود یاد می
گیرند. آنها از طریق بازی كردن نقشهای مختلف بزرگسالان، مقررات اجتماعی و
معیارهایی را كه رفتار بازیگر را تنظیم می كند می آموزند.
در
بازیهایی كه دارای مقررات و قواعدی هستند، بازیگر باید یاد بگیرد كه به
قواعد بازی، حتی زمانی كه انگیزه های آنی او را به سوی یكی رفتار كاملا
متفاوت سوق می دهد تسلیم شود.
گردآورنده: افسانه حاتمی
نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :